- ساده دل
- صادق و بی نفاق، مردم صادق و بی نفاق، بی مکر و حیله
معنی ساده دل - جستجوی لغت در جدول جو
- ساده دل
- راستگو، بی ریا، بی مکر و حیله، بی کینه، پاکیزه درون، زودباور
- ساده دل ((~. دِ))
- زودباور، احمق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساده دل بودن سلیم دلی صاف صادقی مقابل عیاری
ساده دل بودن، سادگی و صداقت، زودباوری
آمن السرب
صالح، حلال زاده
مضطرب وپریشان نبودن
کسی که از شدت عشق دل وی اسیر شده باشد
خوشحال، روشن ضمیر
کارگری که سفید کاری ساده و بی گل و گچ بری کند
آنکه دارای دل جوان باشد
بدگمان، بد دل
تیره دل، بد دل، بد گمان
دل مرده، افسرده، بی حال، ملول، برای مثال طبیب راه نشین درد عشق نشناسد / برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی (حافظ - ۹۴۰)
آسوده خاطر، کسی که دلواپس و مضطرب نباشد، برای مثال کسی خسبد آسوده در زیر گل / که خسبند از او مردم آسوده دل (سعدی۱ - ۷۹)
غم دل، غم، غصه، گله، شکایتی که در دل نهفته باشد
پسری که هنوز ریش در نیاورده ساده رخ، ساده زنخ، برای مثال چو خواهی که قدرت بماند بلند / دل ای خواجه در ساده رویان مبند (سعدی۱ - ۴۷) ، زیبا
ساده رو، پسری که هنوز ریش در نیاورده ساده رخ، ساده زنخ، زیبا
گره دل اندوه
مردم دل افسرده و دل مرده
دارای سعه صدر، بشاش شادمان، جوانمرد سخی
افسرده خاطر، سرددل، ملول
بی ریش و امرد
غم دل، غصه درونی
روشن ضمیر، روشن روان، مقابل مرده دل و افسرده دل، خوشحال، شاد
Lively
Ordinariness
Simplified
живой